جدول جو
جدول جو

معنی صبح کردن - جستجوی لغت در جدول جو

صبح کردن(خَ لَ کَ دَ)
به صبح درآمدن
لغت نامه دهخدا
صبح کردن
به صبح در آمدن
تصویری از صبح کردن
تصویر صبح کردن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صلح کردن
تصویر صلح کردن
آشتی کردن، سازش کردن
فرهنگ فارسی عمید
(خوا / خا تَ)
آشتی کردن. سازش کردن. مصالحه. مسالمه:
ای که شمشیر جفا بر سر ما آخته ای
صلح کردیم که ما را سر پیکار تو نیست.
سعدی.
حاکمی گر عدل خواهی کرد با ما یا ستم
بنده ایم ار صلح خواهی کرد با ما یا نبرد.
سعدی.
گر صلح کنی لطیف باشد
در وقت بهار مهربانی.
سعدی.
صائب هزار بار ترا بیش گفته ام
با خلق صلح میکن و با خود بجنگ باش.
صائب.
رجوع به صلح شود
لغت نامه دهخدا
(خَ لَ / لِ کَ دَ)
خوردن شراب در بامدادان: و دستوری داریم فردا صبوح باید کرد که بامداد باغ خوشتر باشد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 347). حصیری باپسرش بوالقاسم بباغ رفته بودند... و آنگاه صبوح کرده و صبوح ناپسند است. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 157).
صبوحی که بر آب کوثر کنیم
حلالست اگر تا بمحشر کنیم.
نظامی.
و رجوع به صبوح شود
لغت نامه دهخدا
(خَلْ وَکَ دَ)
شکیبائی کردن. تأسی. پایداری کردن. شکیبیدن. اصطبار. اعتراف:
گویند صبر کن که ترا صبر بر دهد
آری دهد ولیک بعمر دگر دهد.
دقیقی.
دو سالی دگر صبر کن ای پسر
پس آنگه برو سوی آن بدگهر.
فردوسی.
و خدا را از جهت خود بس دانست و صبر کرد و راضی شد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 310). و چندان کشته شد از دو روی و سواران را جولان دشوار شد و هر دو لشکر بدان بلا صبر کردند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 352). همه کس در محنت صبر کند اما در عافیت صبر نکند مگر صدیقی. (کیمیای سعادت). نیابی آنچه خواهی تا صبرنکنی بر آنچه نخواهی. (کیمیای سعادت).
اگر چه بیدلان را صبر کردن
بسی مشکل تر است از صبر خوردن.
(ویس و رامین).
پس اگر روزی چند صبر بباید کرد... عاقل از آن چگونه سر باز زند. (کلیله و دمنه).
گویند صبر کن که شود خون ز صبر مشک
آری شود ولیک بعمر دگر شود.
جمال الدین عبدالرزاق.
اگر چه دمبدم تیمار میخورد
به یاد روی خسرو صبر میکرد.
نظامی.
نه روی برد بهیچ کوئی
نه صبرکند بهیچ روئی.
نظامی.
گر صبر کنی به صبر بی شک
دولت بتو آید اندک اندک.
نظامی.
سخن را از در دیگر بسی کرد
نوازش مینمود و صبر میکرد.
نظامی.
گر سخن خواهی که گوئی چون شکر
صبر کن از حرص و این حلوا مخور.
مولوی.
گفت صبری کن بر این رنج و حرض
صابران را فضل حق باشد عوض.
مولوی.
یاری بدست کن که به امید راحتش
واجب بود که صبر کنی بر جراحتش.
سعدی.
بسختی بنه گفتش ای خواجه دل
کس از صبر کردن نگردد خجل.
بوستان.
چه خوش است در فراقت همه عمر صبر کردن
که مگر گشاده گردد در دولت وصالی.
سعدی.
این جور که میبریم تا کی ؟
این صبر که میکنیم تا چند؟
سعدی.
رضای دوست بدست آر و صبر کن سعدی
که دوستی نبود گر کنی نفیر از دوست.
سعدی.
سعدی چو صبر ازوت میسر نمی شود
اولی تر آنکه صبر کنی بر گزند او.
سعدی.
ای که قصدهلاک من داری
صبر کن تا ببینمت نظری.
سعدی.
چنانت دوست میدارم که گر روزی فراق افتد
تو صبر از من توانی کرد و من صبر از تو نتوانم.
سعدی.
یار آن بود که صبر کند بر جفای یار
ترک رضای خویش کند در رضای یار.
سعدی.
صبر بر قسمت خدا کردن
به که حاجت به ناسزا بردن.
سعدی.
انگور نو آورده ترش طعم بود
روزی دو سه صبر کن که شیرین گردد.
سعدی.
صبر چون پروانه باید کردنت در داغ عشق
ای که صحبت با کسی داری نه در مقدار خویش.
سعدی.
راست گفتی که فرج یابی اگر صبر کنی
صبر نیک است کسی را که توانائی هست.
سعدی.
ای که مهار میکشی صبر کن و سبک برو
کز طرفی تو میکشی وز طرفی سلاسلم.
سعدی.
گر صبر کنی ور نکنی موی بناگوش
این دولت ایام جوانی بسر آید.
سعدی.
بر خرابی صبر کن کز انقلاب روزگار
دشتها معموره و معمورها صحرا شود.
صائب.
و رجوع به صبر شود
لغت نامه دهخدا
(خَ لَ مَ دَ)
روز به خیر گفتن. تهنیت بامداد ادا کردن: آن شخص می آمد به رسم عرب روی خویش بربسته و سلاح تمام پوشیده واو را صباح کرد. (اسکندرنامه نسخۀ سعید نفیسی). رجوع به صباح کنان و صباح الخیر... شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از صباح کردن
تصویر صباح کردن
روز خوش گفتن روز بخیر گفتن تهنیت بامداد گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صلح کردن
تصویر صلح کردن
با هم کنار آمدن آشتی کردن سازش کردن آشتی کردن سازش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صبوح کردن
تصویر صبوح کردن
پگه نوشیدن غاره نوشیدن شراب نوشیدن به وقت صبح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صبر کردن
تصویر صبر کردن
تاسی و پایداری کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صباح کردن
تصویر صباح کردن
((صَ. کَ دَ))
روز بخیر گفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ثبت کردن
تصویر ثبت کردن
دفترینه کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از صبر کردن
تصویر صبر کردن
للانتظار
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از صبر کردن
تصویر صبر کردن
Bide
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از صبر کردن
تصویر صبر کردن
attendre
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از صبر کردن
تصویر صبر کردن
esperar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از صبر کردن
تصویر صبر کردن
kusubiri
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از صبر کردن
تصویر صبر کردن
ждать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از صبر کردن
تصویر صبر کردن
warten
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از صبر کردن
تصویر صبر کردن
чекати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از صبر کردن
تصویر صبر کردن
انتظار کرنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از صبر کردن
تصویر صبر کردن
অপেক্ষা করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از صبر کردن
تصویر صبر کردن
รอ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از صبر کردن
تصویر صبر کردن
aspettare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از صبر کردن
تصویر صبر کردن
待つ
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از صبر کردن
تصویر صبر کردن
等待
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از صبر کردن
تصویر صبر کردن
לחכות
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از صبر کردن
تصویر صبر کردن
기다리다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از صبر کردن
تصویر صبر کردن
menunggu
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از صبر کردن
تصویر صبر کردن
इंतजार करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از صبر کردن
تصویر صبر کردن
czekać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از صبر کردن
تصویر صبر کردن
esperar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از صبر کردن
تصویر صبر کردن
wachten
دیکشنری فارسی به هلندی